اقا موش رفته کجا. بیخبر رفته سفر
خاله سوسکه از غمش. بیداره شب تا سحر
روز وشب به چشم اون. دیگه فرقی نداره
از زمین و اسمون. به سرش غم میباره
تاکه از سفر بیاد.شوهر مهربونش
خونه را جارو کنه. دم در اب بپاچه
گل تو گلدون بزاره. دیگه تنها نمونه
حسنی بی دندون شده. زارو پریشون شده. بی احتیاطی کرده. حالا پشیمون شده. با دندونش شکسته بادومه سخت و پسته. مک زده به آبنبات. هی جویده شکلات. قندونو خالی کرده. ای وای چه کاری کرده. دونه دونه دندوناش. خراب شدن یواش یواش. تا خونه ی همسایه ها. میاد صدای گریه هاش
لالایی کن لالایی کن لالایی
برات قصه میگم تا که بخوابی
دیگه اشکی نریز نکن بیتابی
میگم حکایت بره و گرگه
برات میگم که دنیا چه بزرگه
بخواب ای کودک من گریه بسه
از اشکای تو این قلبم شکسته
نذار مروارید چشمات حروم شه
لا لایی میخونم تا شب تموم شه
لالایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم
ملوس کوچیک مست و ملنگ
لالایی کن بخواب بابا بیداره
گل بوسه روی دستات میکاره
لالایی کن بخواب ای نور چشما
با تورنگ خوشی میگیره دنیا
تا خواب ببینی شاهزاده قصه
به روی اسب بالداری نشسته
تو را میبره رو ابرای آبی
تا رو ابرا به آرومی بخوابی
لالایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم